*امین* بهترين داداش دنيا

سلــــــــــــــــــــــــــــــام به داداشی خوبم سلــــــــــــــــــــــــام به دوستای همیشگی و خوب جمعه 4 دی ماه ساعت 12:15 ظهر بلیت قطار داشتیم مامان و بابا و داداشی و آبجی فاطمه و مادربزرگ با هم یه کوپه گرفتیم و به سمت مشهد رفتیم آبجی فائزه بعلت داشتن امتحانات نتونست با ما بیاد.واسه ناهار ظهر مامان جون سمبوسه درست کرد که خیلی هم خوشمزه بود.داداشی مطابق شماره های روی بلیط میگفت بابا جای مادربزرگ نشسته و آبجی فاطمه جای آبجی فائزه و ... ساعت 11 شب رسیدیم به خونه(مشهد) هر روز صبح واسه نماز میرفتیم حرم و ساعت 7:30 میومدیم خونه و میخوابیدیم تا ساعت 9. صبحانه میخوردیم(برنامه مشترک در...